برخلاف همهی آنچه این روزها در رسانهها شنیدهاید، نیروگاههای بادی عامل گرمایش زمین نیستند. ادعاهایی که پیش از این، خلاف این مطلب عنوان شدهاند، همگی به علت سوءبرداشت از یک مطالعهی علمی بودهاند که اصلا چنین موضوعی در آن مطرح نیست.
لیمیلر بههمراه دیوید کیت از دانشگاه آکسفورد، این مطالعه را انجام داده بودند. این دو محقق، شرایطی را شبیهسازی کرده بودند که در آن کل انرژی برق مصرفی ایالات متحده، از طریق توربینهای بادی تامین شود. این در حالی است که این شرایط، سناریوی محتملی محسوب نمیشود و معمولا شبکهی برق با انرژی تولیدشده از منابع مختلفی تغذیه میشود. گذشته از این قضیه، این مطالعه تنها شرایطی فرضی را مطرح کرده بود تا اثرات توربینهای بادی را بر محیط اطراف بررسی کند.
در این مطالعه که در مجله ژول منتشر شده است، دو محقق برآورد کردهاند که این حجم زیاد از توربینهای بادی، میتواند دمای سطح قاره آمریکا را ۰/۲۴ درجهی سانتیگراد افزایش دهد.
در نگاه اول، عدد ۰/۲۴ مقدار زیادی به نظر میرسد؛ بخصوص اینکه مطابق توافق پاریس، ما خود را به انجام کلیهی اقدامات لازم برای محدود کردن میزان گرمایش زمین به ۲ و حتی ۱/۵ درجه سانتیگراد مم کردهایم. اما اینجا همان نقطهای است که ما دچار سوءبرداشت شدهایم.
در وهلهی اول باید بدانیم که این میزان گرمایش تنها در ایالات متحده رخ خواهد داد که بهوضوح بخش بسیار کوچکی از کل سیارهی زمین است و برای گرم کردن کل سیاره بهمیزان ۰/۲۴ درجه سانتیگراد، به انرژی بسیار بیشتری نیاز خواهد بود.
اما این تنها یک نکتهی فرعی بود، چراکه توربینهای بادی اصلا گرمای اضافهای تولید نمیکنند، بلکه آنها تنها گرمای موجود را به اطراف پخش میکنند. هوای بالای سطح زمین بهصورت عادی طی شبها خنک میشود، این در حالی است که پرههای توربینهای بادی، هوای گرم را از ارتفاع بالاتر به پایین میکشند. پس طی شب که توربینها در حال کار هستند، زیر توربینها احساس گرمای بیشتری میشود. این گرما تنها از ارتفاع بالاتر به ارتفاع پایینتر حرکت کرده است و به هیچ وجه تغییری در میزان کل گرمای کره زمین روی نداده است.
این قضیه بهکلی با عملکرد گازهای گلخانهای متفاوت است. این گازها، گرمای خورشید را در سطح زمین به دام میاندازند، گرمایی که در نبود این گازها میبایست از فضای اتمسفر خارج میشد. بههمین دلیل است که میگوییم گازهای گلخانهای باعث گرمایش زمین میشوند.
با بهکارگیری توربینهای بادی بهجای سوختهای فسیلی مانند زغالسنگ، میتوان مانع از این اثرات گرمایش در درازمدت شد. میلر و کیث نیز در مقالهی خود بهوضوح اذعان کردهاند که این مزایا در درازمدت بر اثرات گرمایشی موقت و محلی اشارهشده، غلبه خواهد کرد.
ممکن است از خود بپرسید پس هدف از چنین مطالعهای چه بوده است. در واقع این مطالعه، نکاتی مفید۷ اما در عین حال بسیار ظریف را به ما گوشزد میکند.
اولین نکته این است که ما برای تداوم کار جوامع و پیشگیری از تغییرات اقلیمی خطرناک، به ترکیبی از منابع مختلف انرژی با انتشار کربن صفر نیاز خواهیم داشت. طبیعی است که اگر تمامی تخممرغهای خود را در یک سبد بگذاریم، با نتایج ناخوشایندی (که در مقالهی مذکور بدان اشاره شده است) مواجه خواهیم شد. این بهمعنای وم بهرهگیری از تمامی منابع شامل انرژی خورشیدی، جذر و مد، امواج دریا، زیستتوده، هستهای، بادی، زمینگرمایی و هر مورد دیگری است که به ذهن میرسد.
بههمین دلیل، همهی ادعاها مبنی بر اینکه «انرژی بادی بهتر از انرژی خورشیدی است» یا بالعکس، بیاساس هستند. چنین ادعاهایی مانند این است که بگوییم «کلم، غذایی بهتر از موز است!» در واقع، منابع انرژی مختلف باید متناسب با نیاز مکانهای مختلف طراحی شوند.
نکتهی دوم این است که ما باید بدانیم از کدام منبع انرژی در کدام نقطه استفاده کنیم و چگونه آن را بهکار گیریم. مثلا اگر نقطهی مورد نظر، محلی است که حیات وحش آن به تغییرات دمایی محیط حساس است، احداث مزرعهی بادی در آن محل، ایدهی خوبی نخواهد بود؛ یا دست کم نیروگاه باید بهگونهای بازطراحی شود که اثرات نامطلوب آن کاهش یابد. مشابه چنین پژوهشهایی نیز قبلا درمورد محاسبهی فضای بین توربینها با هدف کاهش تداخل عملکرد آنها و افزایش انرژی دریافتی کل نیروگاه، انجام شده است.
در مجموع، باید در نظر داشت وقتی تغییرات اقلیمی در مقیاسی جهانی در حال رخداد هستند، اثرات آن بهصورتمحلی دیده خواهند شد. شما میتوانید بهسادگی تمام مباحث مبنی بر تغییرات افزایش دمای زمین را موضوعاتی خیالی و کماهمیت قلمداد کنید. در هر حال، اثرات واقعی آن به شکل وقایعی نظیر سیل، طوفان، افزایش قیمت غذا و خشکسالیهای گسترده در حال خودنمایی هستند. اثراتی که بهطرز هولناکی واقعیاند.
درباره این سایت